اکهارت تله کیست؟
اکهارت تله، معلم معنوی و نویسندۀ مشهور کتابهای خودیاری، در آلمان به دنیا آمد و تحصیلات خود را در دانشگاه لندن و کمبریج به پایان رساند. در سن ۲۹ سالگی، یک دگرگونی درونی عمیق، روند زندگی او را به طور بنیادی تغییر داد. بعد از آن اتفاق، چند سالی را وقفِ ادراک، کامل کردن و ژرفنگری آن دگرگونی نمود که آغازگر یک سفر فشردۀ درونی برای او بود. سپس، به عنوان مشاور و معلم معنوی، با افراد و گروههای کوچک در لندن آغاز به کار نمود. وی از سال ۱۹۹۵در ونکوور کانادا زندگی میکند.
اکهارت تله، نویسندۀ پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز، با عنوان «نیروی حال» [۱] که به ۳۳ زبان ترجمه شده است و به دنبال آن، کتاب بسیار تحسین شدۀ «جهانی نو» [۲] است. هر دو کتاب، از تاثیرگذارترین کتابهای معنوی عصر ما محسوب میشوند. تعالیم عمیق و در عین حال سادۀ اکهارت تله، تا کنون به انسانهای بیشماری در سراسر دنیا کمک کرده است تا آرامش درونی را در زندگیشان بیابند.
بخش اصلی تعالیم اکهارت تله، دربارۀ تحول آگاهی است، همان بیداری معنوی، که وی آن را به عنوان گام بعدی در تکامل بشر میبیند. جنبۀ اصلی این بیداری، صعود به ورای وضعیت آگاهی فعلی ماست یعنی رفتن به جایی فراتر از آگاهیای که اساس آن نفس تحتانی است. این شرط، نه تنها برای شادی شخصی ما، بلکه برای خاتمه دادن به تضاد شدید فراگیر در سیارهمان نیز ضروری است.
اکهارت تله تعلیم میدهد و برای ایراد سخنرانی به سراسر جهان سفر میکند. بسیاری از سخنرانیها، کلاسهای فشرده و دورههای آموزشیِ کوتاهمدت او، به طور گسترده منتشر شده است. اکثر تعالیم او به زبان انگلیسی ارائه شدهاند اما گاهی به زبان آلمانی و اسپانیایی هم سخنرانی میکند.
نیروی لحظۀ حاضر
اکهارت تله در «یگانگی با تمامیت هستی» تأکید دارد که بزرگترین دشمن نفس تحتانی، لحظۀ حاضر است که میتوان گفت خودِ زندگی است. تمام زندگی ما در این لحظۀ حالِ دائم، جاری میشود. حتی لحظات گذشته و آینده، فقط وقتی وجود دارند که شما از طریق فکر کردن به آنها، در تنها لحظهای که وجود دارد، یعنی این لحظه، آنها را به خاطر آورید(گذشته) یا انتظار آنها را بکشید(آینده).
در هماهنگی با آنچه هست، به این معناست که در یک ارتباط بدون مخالفت و مقاومت درونی با هر آن چه روی میدهد باشید. یعنی برچسب ذهنی خوب یا بد به اتفاقات نزنید، بلکه اجازه دهید آنها همانطور که اتفاق میافتند، جاری باشند.
اکهارت تله توضیح میدهد که این بدان معنا نیست که شما دیگر نمیتوانید عملی انجام دهید که زندگیتان را تغییر دهد. کاملا برعکس. وقتی اساس اعمال شما، هماهنگی درونی با لحظۀ حاضر باشد، اعمال شما از خودِ شعور هستی نیرو میگیرند.
از دید بسیاری، لحظۀ حاضر، به واسطهی اتفاقی که افتاده ولی نباید پیش میآمده، خراب شده است و یا به دلیل اتفاقی که نیفتاده ولی باید پیش میآمد، کمتر از آن چیزی است که باید باشد. اگر ارتباط ما با زمان حال نادرست باشد، تمام ارتباطات و موقعیتهایی که با آن روبهرو میشویم دچار اشکال میشود. حذف زمان از آگاهیمان، حذف نفس تحتانی است. این تمرین معنوی بسیار مهم است، یعنی حذف زمانِ روانی که به معنای درگیری و مشغولیتِ بیپایان ذهن نفسانی با گذشته و آینده است.
اکهارت تله در کتاب دیگرش تحت عنوانِ «نگاهبانان هستی» [۳] هم به اهمیت این مقوله اشاره میکند و میگوید: «اگر شما سگ یا گربه یا پرندۀ خانگی داشته باشید، آن لحظهای که او را لمس میکنید، در آغوش میگیرید و یا با او بازی میکنید، به لحظۀ اکنون میآیید، چون آنها همیشه در لحظۀ اکنون هستند. گویی در آن لحظات، گشایش درونی دارید. به خصوص سگها که هفت درصد مغزشان فرونتال لوب است.»
من کیستم؟
عیسی مسیح گفته است: «خوشبخت آنان که در روح فقیر هستند زیرا پادشاهی بهشت از آنِ آنهاست.» در روح فقیر بودن یعنی ما اسمی داریم ولی آن اسم نیستیم. جنسیتی داریم ولی آن جنسیت نیستیم. نقش و شغلی داریم ولی آن نقش و شغل نیستیم. یعنی بدون کولهبار درونی بودن و بدون هویتها بودن، یعنی فاقد هر چیز و هر مفهوم ذهنیای که دربردارندۀ حسی از «خود» است و «پادشاهی بهشت» به معنی لذت ساده ولی عمیق «بودن» است که وقتی هویتها را رها کنیم و در نتیحه «در روح فقیر» شده باشیم همیشه هست.
چطور خودمان را از وابستگی به چیزها رها کنیم؟
حتی تلاش هم نکنید چون غیرممکن است. وابستگی به چیزها خود به خود از بین میرود البته وقتی دیگر خودمان را در آنها جستوجو نکنیم. گاهی نمیدانیم به چه چیزی وابستهایم و از آن هویت میگیریم تا زمانی که آن را از دست میدهیم یا ترس از دست دادن آن، برایمان پیش میآید. اگر در چنین شرایطی ناراحت یا مضطرب و نگران شدیم، به آن معنا است که وابستهایم.
وقتی به سکوتِ غروب خورشید یا سکوت سحرگاه، درست پیش از طلوع آفتاب گوش بسپاریم، چیزی درونمان با آن فضا و سکون هماهنگ میشود و به ارتعاش در میآید، چیزی که انگار آن را میشناسیم و آن سکونِ گرانبها که هیچ شکلی ندارد را بسیار عمیقتر از هر آنچه تشکیلدهندۀ محتوای زندگیمان است، به عنوان آن کسی که هستیم، میشناسیم.
بیماری جمعی بشر این است که مردم چنان مجذوب آنچه اتفاق میافتد شدهاند، چنان با دنیای اَشکال در حال نوسان مسخ شدهاند و چنان جذب محتوای زندگیشان شدهاند، که جوهر یا ذات را که در ورای محتوا، شکل و فکر است فراموش کردهاند.
اکهارت تله میگوید: «هرچه بیشتر واکنشگرا شوید، بیشتر گرفتار شکل میشوید و هر چه بیشتر خود را با شکل بشناسید، نفس تحتانی قویتر میگردد. در چنین وضعیتی، هستی شما(بخش مقدس وجود شما که بیشکل است) دیگر از طریق شکل نمیدرخشد، یا به ندرت درخشش مییابد.»
بیداری
در ذِن میگویند: حقیقت را جستوجو نکنید فقط از چسبیدن و زیاد اهمیت دادن به افکار و عقایدتان دست بردارید. بخش عمدۀ زندگی بسیاری از مردم، توسط یک مشغولیت وسواس گونۀ ذهنی با چیزها، تحلیل میرود. بسیاری از مردم، تا وقتی که در بستر مرگ قرار میگیرند و همه چیز در جهان فرو میریزد، درک نمیکنند که هرگز، هیچچیز، هیچ ربطی به آن کسی که آنها واقعا هستند نداشته است. در لحظات نزدیک به مرگ، تمام مفهوم مالکیت، نهایتا بیمعنی جلوه میکند. آنها در آخرین لحظات زندگی، همچنین میفهمند، هنگامی که در تمام عمر به دنبال یک حس کامل از خود بودند، آنچه واقعا جستوجو میکردند، هستیِ خودشان بوده است که همیشه، همواره آنجا بوده است ولی به دلیل یکی انگاشتنِ خود و شناختن خود با چیزها، به شدت کمرنگ و ناپیدا شده بود، این به معنی شناختنِ خود و یکی انگاشتنِ خود با ذهنشان است.
«حرکت بازگشت در زندگی یک فرد، و ضعیف شدن یا محو شدن شکل، چه به واسطهی پیری، بیماری، ناتوانی، شکست و چه از طریق یک نوع مصیبت شخصی، نیروی نهفتهی عظیمی برای بیداری معنوی با خود به همراه دارد.»
هدف زندگی شما
زندگی ما یک هدف درونی و یک هدف بیرونی دارد. هدف درونی، هدف اصلی و مربوط به بودن است. هدف بیرونی، هدف ثانویه و مربوط به عمل است.
هدف اصلی یا حقیقی زندگی شما نمیتواند در سطح بیرونی یافت شود و به این که، چه عملی انجام میدهید، ربطی ندارد بلکه به آنچه هستید مربوط است یا بهتر بگوییم، به وضعیت آگاهی شما مربوط است.
عمل گرچه ضروری است ولی عامل اصلی در آفرینش، آگاهی است. اینکه ما چقدر فعال هستیم و به چه میزان تلاش میکنیم اهمیتی ندارد. این وضعیتِ آگاهی ماست که جهان بیرونی ما را میآفریند و اگر تغییری در آن سطح درونی به وجود نیاید، هیچ تلاشی نمیتواند تغییری در بیرون ایجاد کند و ما فقط نسخههای دیگری از همان دنیا را دوباره و دوباره میآفرینیم، دنیایی که یک انعکاس بیرونی از نفس تحتانی است.
«عمل بیدارانه، همسویی بین هدف درونی(آن چه انجام میدهید) و هدف درونی(بیداری و بیدار ماندن) است. شما از طریق عملِ بیدارانه، با هدف جاری در تمامیت هستی یکی میشوید و آگاهی به واسطۀ شما به این جهان جریان مییابد. آگاهی در افکار شما جاری میشود و به آن الهام میبخشد، همچنین در آنچه انجام میدهید جریان مییابد و آن را هدایت میکند و به آن نیرو میبخشد.»
حضور یافتن
ما میتوانیم یاد بگیریم که موقعیتها یا وقایع را در ذهنمان نگه نداریم و به جای این که در فیلمسازی ذهنی گیر بیفتیم، توجهمان را به طور دائم به حالت بکر و بیزمانِ لحظۀ حاضر برگردانیم. آنگاه به جای افکار و احساساتمان، حضور واقعی ما، هویت ما میشود.
فقط حضور میتواند ما را از نفس تحتانی، رها سازد و گذشته را در ما خنثی کند و به این شکل، وضعیت آگاهی شما را تغییر دهد.
آنچه در ذِن به آن «ساتوری» میگویند، لحظهای از حضور است. یعنی از آن صدای درون سر، فرایندهای فکر و بازتاب آنها در بدن به شکل احساسات، مختصری قدم بیرون گذاشتن. این آغاز به وجود آمدنِ وسعت درونی است. همانجایی که تا قبل از این، جای افکار درهموبرهم و آشفتگی احساسات بود.
یگانگی با تمامیت هستی
در فصل آخر کتاب، اکهارت تله میگوید که راز تمام موفقیتها و شادیها، یگانگی با زندگی است. به باور او، ما حقیقت هستیم و وقتی عیسی مسیح گفت: «راه، من هستم، حقیقت، من هستم، زندگی من هستم» تلاش کرد که همین مطلب را منتقل کند. این جمله یکی از قویترین و مستقیمترین اشارهها به حقیقت است. بعضی از عرفای مسیحیت به آن، مسیح درون میگویند، بوداییها آن را سرشت بودای شما و هندوها آن را آتمن یا خدای سکنی گزیدۀ درون مینامند. وقتی که شما با آن بعد، در درون خودتان در ارتباط هستید و در ارتباط بودن با آن، نه یک دستآورد معجزهآسا بلکه وضعیت طبیعی شماست، تمام اعمال و ارتباطات شما، یگانگی با تمامیت هستی را که در ژرفنای درون حس میکنید، باز میتاباند. این «عشق» است.
«سه کلمه هستند که راز هنر زیستن را در خود دارند، راز تمام موفقیتها و شادیها را: یگانگی با زندگی. یکی بودن با زندگی، یکی بودن با حال است. سپس میفهمید که شما زندگیتان را زیست نمیکنید، بلکه این زندگی است که شما را زیست میکند. زندگی رقصنده است و شما رقص هستید.»
خواندن این کتاب برای چه کسانی سودمند است؟
کتابهای تله مورد استقبال مخاطبان جوانتر و مسنتر قرار گرفته است. برای مثال، در هند، کتابهای او در میان گروههای سنی مختلف، از جمله کسانی که تازه با سنتهای معنوی آشنا شدهاند و کسانی که از پیش در این مسیر گام برداشتهاند، محبوب بوده است. کتابهای اکهارت تله برای خوانندگانی که به رشد معنوی و خودآگاهی، آرامش درونی و درک عمیقتر لحظۀ اکنون علاقهمندند خواندنی است. با توجه به ماهیت پرتلاطم زندگی مدرن، به ویژه برای کسانی که با چالشهای جدیای در زندگیشان مواجه شدهاند، تاثیرگذار است که به باورِ تله، تمام این چالشها برای بیداری روح برتر ما بوده است و خود میتواند راهی به سوی روشنگری باشد. «یگانگی با تمامیت هستی» را مزدآفر مومنی و ساقی مومنی به فارسی ترجمه کردهاند و توسط انتشارات معین چاپ شده است.
[۱] The Power of Now: A Guide to Spiritual Enlightenment
[۲] A New Earth: Awakening to Your Life’s Purpose
[۳] Guardians of being